چهره مدیرعامل صندوق بازنشستگی فولاد ، پنهان از دیده ها!

امروز روزی عجیب بود. کانون های فولاد و معدن از اقصا نقاط دور و نزدیک کشور آمده بودند تا شاید بتوانند با مدیر عامل صندوق بازنشستگی فولاد کشور ملاقاتی داشته باشند، مدیری که از ابتدای تصدی اش بازنشستگان وی را ندیده و سخنی از او نشنیده اند. پر راز و رمز و مجهول، ولی فعلا حاکم بر سرنوشت بازنشسته ی خسته و نالان و هستی از دست داده!
چه سود که دیدار با «حسین علائی» خواب و خیالی بیش نبود. ظاهرا پیش از آمدن بازنشستگان همه چیز مهیای پذیرائی غیرمعمول و شگفت انگیز بود. از ابتدای صبح درهای بسته شده دفتر مرکزی صندوق، نویدبخش سرمای استخوان سوزی را می داد! بازنشستگان چندین ساعت را بدین نحو تحمل نمودند و هر چه کردند ،درها باز نمی شد. طاقت از کف دادند و فریاد بر آوردند. آنقدر فریاد زدند تا برخی از کارکنان دلسوخته آن اداره را مجاب به اذن ورود کردند و از در پُشتی به یکی از طبقات ساختمان هدایت شدند. وسایل گرمایشی کار نمی کردند. ظاهرا مدیریت جدید چندان چهره مثبتی از خود به نمایش نگذاشته است. پس از آن نمایندگان بازنشسته، جهت انتظار ملاقات غایب بزرگ، به نمازخانه صندوق پناه آوردند. در آنجا متن شکوائیه اختفای مدیر صندوق تنظیم گردید. زیردستان و کارمندان دست اندرکار در حال تردد و تماس بودند، ولی نه تنها مجوز دیدار صادر نمی شد، بلکه بعضا تحت فشار بودند که چرا اجازه ورود داده اید؟! وقتی احساس شد که علائی در محل حضور پیدا کرده، نمایندگان بازنشسته برای دیدار به دفتر او که در طبقات فوقانی ساختمان بود ،مراجعه کردند که با مانع ماموران حراست و برخی کارکنان دیگر مواجه شدند و اینکار باعث عصبانیت بیشتر بازنشتگان گردید و فضا را به سمت تندی و فریاد هدایت کرد. در این حال و هوا، برخی از آنان دچار عوارض و مشکلات جسمی و روحی ناشی از این تنش ها نیز شدند. بازنشستگان با خود می گفتند: مگر می شود مدیری که ماموریتش رتق و فتق امور و مشکلات بازنشستگان است، اینگونه از دیدار با نمایندگان آنان استنکاف کند و به شخصیت این کهنسالان پیشکسوت هیچ وقعی ننهاده و منزلت و کرامت آنان را برای لحظه ای دیدار و بازگو کردن مشکلاتشان در اعاده حق و حقوق از کف رفته، نادیده بگیرد.
بی تردید در این کشور و بویژه در راس صندوق بازنشستگی فولاد مدیران بسیاری آمده و رفته بودند و هر کدام کارنامه ای حاوی موارد مثبت و منفی از خود به یادگار گذاشته اند، ولی هیچکدام اینگونه رفتار غضب آلود و خالی از احترامی را از خود به نمایش نگذاشته بودند. و این بود که باز هم علائی همچنان پنهان از دیده ها باقی ماند! البته قبلا چهره او تا حدودی دیده شده بود، ولی امروز کاملا واضح و شفاف، چهره نمایان نمود و بارنشسته خسته را خسته تر کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *